ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : زندگیمی
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺖ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺁﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﮕﺬﺭﻩ !
برای بعضی از آدمها محبت
مثل فیلم خارجی بدون زیرنویس می مونه ؛ نمی فهمنش !
زمانی آرزوی هر روز دیدنت را داشتم
اما هر روز ندیدنت آرزوی امروز من است !
به سلامتیه کسی که ما رو گذاشت ذخیره و دیگران رو بازی داد !
خیانت دقیقا شبیه دود سیگار است …
تنها لحظه ای جلوی چشمانت را تار میکند ولی بویش تا مدتها بر تنت می ماند !
چه کسی میگوید منو او تفاهم نداشتیم ؟
ما هردو عاشق بودیم :
من عاشق او و او هم عاشق او …
مهم نیست چند سالته ، وقتی یاد گرفتی
جواب دوست داشتن رو با جفتک انداختن ندی بهت میگن “آدم”
اسباب بازی هایش را جمع کردم ، ماتم برد وقتی دلم را میان آنها دیدم !
من بازمانده ی غذا را نمی خورم چه برسد به بازمانده ی احساس ، پس برو …
همیشه یادمون باشه از اومدن یکی توی زندگیمون ذوق مرگ نشیم
تا وقتی که تنهامون گذاشت و رفت دق مرگ نشیم
مشترک مورد نظر این روزهایت کیست
که دیگر در دسترس بودن و نبودن من برایت مهم نیست ؟
سریع ترین نقاشی بودی که دیدم ،
در یک چشم به هم زدن روزگارم را سیاه کردی !
تمام غصه هایی را که برایت خوردم بالا می آورم ؛ طعم بیهودگی میداد …
دلش دل نبود که ، لامصب ژله بود … برا همه میلرزید !
لعنتی
میگفت تا ابد تنهایت نمیگذارم چه زود ابدش عفو شد